قهوه‌خانه و روزنامه‌ی اطلاعات

جنگ بین‌الملل دوم ۱۳۱۸ شروع شد و ۱۳۲۰ به ایران رسید؛ در آن سال‌ها اخبار و احوال جنگ را روزنامه‌ی اطلاعات پوشش می‌داد. بعد از ۱۳۱۵، در برغان، ما آبونه‌ی روزنامه اطلاعات بودیم؛ هرروز یک نسخه هم برای ما می‌فرستادند که البته با یک روز تأخیر به دستمان می‌رسید. در همسایگی جایی که بابام اجاره کرده بود، یک قهوه‌خانه بود؛ آن‌هایی که از دهات اطراف برای خریدوفروش می‌آمدند، شب را همان‌جا می‌ماندند؛ غروب، محلی‌ها هم می‌آمدند و قهوه‌خانه پُر از آدم می‌شد. من برای آن‌ها روزنامه می‌خواندم؛ اخبار جنگ را می‌خواندم.

در شهریور ۱۳۲۰، روس‌ها شمال را اشغال کردند و انگلیسی‌ها جنوب را؛ بعد تا تهران آمدند. آمریکایی‌ها و هندی‌ها هم بودند؛ هندی‌ها تحت فرمان ارتش انگلیس بودند و لباس آن‌ها تن‌شان بود؛ هندوستان هنوز مستعمره‌ی انگلستان بود. آن‌ها تهران و کرج را هم اشغال کردند. بلوار کشاورز فعلی در تهران، آن‌وقت‌ها بلوار الیزابت نام داشت؛ پیش از آن به بلوار «آب کرج» معروف بود، چون نهر آب کرج از وسطش می‌گذشت؛ آن نهر را نهر بلدیه هم می‌گفتند، چون مال شهرداری بود.

سرتاسر آن بلوار درخت بید بود و دوروبرش بیابان. آمریکایی‌ها آن‌جا چادر زده بودند؛ یک گردان در آن محدوده مستقر شده بود؛ تمام خیابان‌های اطراف دانشگاه در اشغال آن‌ها بود. در ۱۳۲۳ که من رفتم سربازی، هنوز آن‌جا بیابان بود؛ ما با نیروهامان می‌رفتیم برای استراحت. درخت‌ها بزرگ شده بودند و سایه‌ی مطلوبی داشتند؛ بلالی و جگری و بساطی‌های دیگر هم معمولا بودند. در مجاورت بلوار، میدانی بود به نام جلالیه؛ همین پارک لاله‌ی فعلی، که به رژه‌ی لشگرهای مقیم مرکز اختصاص داشت؛ بیست‌ونهم اسفندماه هرسال، مصادف با کودتای رضاشاه و تصرف تهران، ارتش در آن‌جا رژه می‌رفت؛ شاه هم می‌آمد؛ مردم هم می‌آمدند به تماشا.